شهید همت: من احساس شرم می‌کنم! شاهکار یک بسیجی کوچولو در عملیات «رمضان»

شهید همت: من احساس شرم می‌کنم! شاهکار یک بسیجی کوچولو در عملیات «رمضان»بسیجی کوچولوی ما دمپای شلوارش حتی گتر ندارد و هی دمپای شلوار توی پایش گیر می‌کند هیچی هم بلد نیست، تا حالا هم توی شب نجنگیده، اولین بار است که آمده جبهه و توی شب دارد می‌جنگد.

كلام جاويدان

كلام جاودان شهيد همت:

پيام من؛ اطاعت محض از ولايت فقيه

حاج ابراهيم همت: ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشيدن به راه شهيدان، اطاعت از ولايت فقيه و استعانت به درگاه خداوند است تا اين انقلاب را به انقلاب حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) وصل نمايد و در اين تلاش پيگير مسلما نصر خدا شامل حال مومنين است.

شهيد همت در سخناني در جمع رزمندگان مي گويد :
امام مظهر صفا پاكي و خلوص و دريايي از معرفت است .فرامين او را مو به مو اجرا كنيد تا خداوند از شما راضي باشدزيرا او ولي فقيه است و در نزد خدا ارزش والايي دارد.
\"پيام من فقط اين است كه در زمان غيبت اطاعت محض از ولايت فقيه داشته باشيد\"

ما در قبال تمام کسانی که راه کج میرن مسولیم

همسر شهید همت می گوید:اخلاقم طوری بود که اگر می دیدم کسی خلاف شرع می گوید، با او جر و بحث می کردم. یک روز بهم گفت:" باید با منطق حرف بزنی" بهش گفتم: ولی ادم رو مسخره می کنن.گفت:" می دونی ما در قبال تمام کسانی که راه کج میرن مسولیم. حق نداریم باهاشون برخورد تند کنیم؛ از کجا معلوم که ما توی انحراف اینها نقش نداشته باشیم؟" وقتی بهش گفتم: اخه تو کجایی که مقصر باشی؟گفت:" چه فرقی می کنه؟! من نوعی، برخورد نادرستم، سهل انگاریم، کوتاهیم، همه اینها باعث انحراف میشه."

لطف خدا

عشق يعني

عشق یعنی « همت » و یک دل خدا
توی سینه اشتیاق کربلا
عشق یعنی شوق پروازی بزرگ
در هجوم زخم‌های بی‌صدا
عشق یعنی قصة عباس و آب
در « طلاییه » غروب آفتاب
عشق یعنی چشم‌ها غرق سکوت
در درون سینه، اما انقلاب
عشق یعنی آسمان غرق خون
در شلمچه گریه‌گریه.... تا جنون
عشق یعنی در سکوت یک نگاه
نغمة انا الیه راجعون
عشق یعنی در فنا نابود شدن
در میان تشنگان ساقی شدن
عشق یعنی در ره دهلاویه
غرق اشک چشم، مشتاقی شدن
عشق یعنی حرمت یک استخوان
یادگار از قامت یک نوجوان
آنکه با خون شریفش رسم کرد
بر زمین، جغرافیای آسمان

نوروز

بــه کــجــامــیــنــگــری... ؟

سردار خیبر محمد ابراهیم همت

بــه کــجــامــیــنــگــری... ؟

به همان بهشتی که قرار است همچون مولایت بدون سر وارد آن شوی؟

نمی دانم خداوند چه فرقی بین چشمان تو و چشمانما گذاشته است...

 که عکس چشمان تو دل را دگرگون می کند؟!

 که نگاه گیرای چشمانت را آسمان هم بر نمی تابد ...

 و اکنون میفهمم که نه ؛فقط میدانمکه چه چیزآن چشـمها را چنان گیرایی و هیبتی میداد

 و همگان را در مقابلش به زانو در می آورد...

 همه را متعجّب می ساخت و همه را درگیر می کرد...

 دریایی که در آن چشمها مشهوداست ،

حاصل اشکهای شبانه تو در بارگاه احدیت بــود...

حاصل آن بود که راهی برای خود به دنیــا و ما فیها ...!

دوکوهه؛ سجده گاهي به وسعت آسمان

 دوکوهه؛ سجده گاهي به وسعت آسمان

در باغ شهادت را نبندید

http://www.askdin.com/gallery/images/21140/1_532387_9iRnsuTF.JPG

 

آرزو دارم یکبار چنین خنده شهدایی رو تجربه کنم !!!!!

 

در باغ شهادت را نبندید / به ما بیچارگان زان سو نخندید ..

بسيجي

 

 

نماز شكر

هر وقت حاجی از منطقه به منزل می آمد ، بعد از اینکه با من احوال پرسی میکرد ،با همان لباس خاکی

 

بسیجی به نماز می ایستاد .یک روز به قصد شوخی گفتم :تو مگر چقدر پیش ما هستی که به محض

 

آمدن،نماز میخوانی؟نگاهی کرد و گفت :

 

:هر وقت تو را می بینم ،احساس میکنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم.

 

آخرین خبرها از فیلمِ زندگی شهید همت/ میرکریمی «ابراهیم در آتش» را می‌نویسد

 

"برگرفته از کتاب سیره پیامبرانه شهدا"

عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است

 

((نامه یک عاشق به حاجی))

((نامه یک عاشق به حاجی))

 

هر چى خواستم قلمم رو تكونى بدم ازت يه چيزى بنويسم، نشد. هر چه قدر، به ذهنم فشار آوردم كه از كدوم نقطه اوجت استفاده كنم و به كدوم نقطه تو ختم كنم، باز نشد.
قبول كن حاجى قبول كن براى تو نوشتن خيلى سخت است. سخت تر از اونچه كه فكرش را بكنم. اولش كه دبير سرويس بهم گفت كه براى شهادت ابراهيم همت مطلبى رو تهيه كنم، فكر كردم مى تونم، اما وقتى خواستم شروع كنم، نمى دانستم بايد از چى تو بنويسم؟ نوشتن درباره تو در حد من نيست. اونقدر لطيف و با احساس بودى كه بايد يك رمان نويس حرفه اى را مى آوردند تا تو را به تصوير بكشد و از طرفى آنقدر در صحنه هاى نبرد پرصلابت بودى كه بايد يك حماسه نوين را آورد تا از رزم آورى و دل و جرأتت مثنوى ها بسازد
.
حاجى، من يه بدبخت نسل سومى هستم كه فقط اسم حاج همت رو شنيده. فقط يه اسم، اسمى كه هزار تا معنا رو مى شه ازش ديد و حس كرد. اسمى كه محمد ابراهيمه و هر وقت شنيدمش ياد دو طفلان مسلم افتادم محمد و ابراهيم
.
محمد ابراهيمى كه اسمش را مادرش زهرا روييش نهاده و محمدابراهيمى كه هم چون سيد شهيدان بى سر شد. اين از اسمت، اونم از فاميليت همت. و واقعاً حاجى كمر همت به هر چيزى مى بستى تا جواب نمى گرفتى ولش نمى كردى، اين را از خواستگارى پياپيت خوب شناختم
.
و از هجوم بى امانت برلشكر دشمن، لشكرى كه براى سر محمدابراهيم همت جايزه تعيين كرده بود، محمد ابراهيمى كه شايد هيچ كس باور نمى كرد يك روز فرمانده لشكر بشود. محمد ابراهيمى كه بچه شوخ و شر محلشان بود و بچه محل ها بهش مى گفتن «ابى». محمد ابراهيمى كه از هيچ كس هيچ ترسى نداشت و توى دوران سربازيش با صابون و روغن ريختن روى كف آشپزخانه باعث شد تا پاى فرمانده عاشق شاهش بشكند و او بهتر بتواند ماه رمضان را به سربازان خمينى خدمت كند
.
محمد ابراهيمى كه دلش اندازه يك گنجشكه و طاقت نداره سرباز زير دستش رو با يه پوتين پاره ببينه و بايد كفش هاى نويى رو كه از پدرش هديه گرفته، به اون هديه بده
.
محمد ابراهيمى كه وقتى خسته و كوفته از جنگ به خانه برمى گشت تا دو ساعتى استراحت بكنه تا مى ديد همسرش نيست خونه رو جمع و جور مى كرد و خريدها رو انجام مى داد و تازه يه نامه مى نوشت به وسعت دل هاى عالم كه «ببخشيدم از اين كه در منزل نيستم تا كمكت كنم، حلالم كنيد» حاجى از چى تو بايد بنويسم؟ به هر كى گفتمت گفتن مگه مى شه. راست مى گن حاجى خودم هم ديگه داره كم كم باورم مى شه كه ديگه نمى تونيم يه محمدابراهيم ديگه داشته باشيم. تو عصرى كه همه زيرآب همديگرو مى زنن از سردار خيبر گفتن و شنيدن فايده اى هم داره؟
من يه نسل سومى ام، نسل سومى كه وقتى چشم بازكرد ديگه از اون بچه هاى باصفاى مجنون و خيبر و هويزه و مهران و... خبرى نبود، اگر هم بود خودشونو توى تاريكى نگه داشتن تا كسى نبيندشون، تا كسى ازشون سوالى نكنه، تا نخوان جواب كسى رو بدن
.
آخه حاجى كارهاى دنيا برعكس شده، من نبايد براى تو بنويسم، اين تويى كه بايد يه نامه از بهشت، از اوج آسمون ها برام بنويسى و به ته موتورخونه دنيا برام پستش كنى
.
حاجى توى نامه ات برام بنويس، بنويس كه چطور شدى حاج همت؟ چى كار كردى؟ اصلاً نگاهت به كدامين طرف بود كه من هيچ وقت نتونستم پيداش كنم. حاجى برامون بنويس براى ماهايى كه فقط بلديم بياييم توى قطعه ۲۶ پايين پاى چمران و يه اسم بزرگ روى سنگ قبر را بخوانيم «حاج محمد ابراهيم همت» و بعدش يه فاتحه و گل و گلابى و بعد هم قاب بالاى سرت را پر از عكس هاى جنوب بكنيم. ماها فقط اين را مى دانيم تازه اگر بعضاً بعضى ها هم بدانند كه تو اين جا نيستى و مقبره اصلى تو شهرضا است، فاتحه اى از دور روانه ات مى كنند و بعد كه پايمان را از گلزار بيرون مى گذاريم ديگر صدايى از حنجره بريده ات به گوشمان نمى رسد
.
تازه اين خوب خوباشن، تازه اين ها اون هايى هستند كه كمى به شهيد و شهدا علاقه دارند، من خيلى ها رو مى شناسم كه وقتى داشتن از اتوبان شهيد همت رد مى شدن ازشون بپرسى اين اتوبان به اسم كى بوده؟ مبهوت نگاهت مى كنن و فقط در جوابت مى گن خب اتوبان شهيد همت، ولى كجا بوده و چى شده رو نمى دونن. تازه اين گمنامى براى تويى كه فرمانده لشكر ۲۷ بودى براى بقيه بايد چه كار كرد الله اعلم. هيچ كس خبرى از اسمى كه سردر كوچه شان نوشته شده را نداره. هيچ كس اطلاعى از اسم ميدانى كه از بغلش دور مى زنه و مى ره رو نداره. هيچ كس از اتوبان ها و خيابان هاى مزين شده به نام شهيد كه هر روز و بارها و بارها ازش با سرعت عبور مى كنه رو نداره. از چى اين دنيا برات بگم حاجى. از ماهايى كه فقط بلديم بياييم توى جزيره مجنون و زانوى غم بغل بگيريم، اگر هم ازشون بپرسى دنبال چى هستى؟ مى گن صفاى بچه هاى جنگ
.
آخه كدوم بچه هاى جنگ، يه جنگجو را بايد ديد تا از اون صفا را ياد گرفت. اگر ازشون چيزى بپرسى مى گن چى مى خواى بدونى جنگ جنگ بود ديگه. ولى من باورم نمى شه. توى جنگ ما يه چيز ديگه هم علاوه بر جنگ بود وگر نه توى تمام دنيا جنگ جنگ بود چرا براى اون ها آنقدر صفا نداشت؟
هميشه اين سوال رو ازت كردم ولى جوابى نشنيدم كه آخر سّرالاسرار تو چه بود كه مستجاب دعوه شدى و باز در خيالم جوابم را مى گيرم نه با صداى به خون نشسته تو بلكه با صداى گرم آوينى كه چه زيبا گفت
:
حب حسين سّرالاسرار شهداست
.
پس دعا كن حاجى دعا كن ما نيز محب واقعى حسين شويم تا شايد مثل حر باب سّرالاسرار را به رويمان گشودند و كربلاييمان نمودند
.

«والسلام»


این روزها

         52915783288801932688.jpg
حــاجــی چــنــد ســالــی اســت کـــه جـنــگ تــمام شده و ایــن روزهــا..!
دیگــر شـمــا را بــدســـت فــرامـــوشــی سپــردیم..!؟
.
حـــاجی ایـــن روزهـــا...!!
صــدای رپ های لـس آنـجـلسی بلـنـدتر از الله اکبـر شــما بـه گــوش میـرسد.!
e0232a7ee3e05024b79d3072c5f77e70-425
.
.
حــاجی ایـن روزهــا حــرف هایـت بــرای بـعضـی ها قـدیمـی شده..!
مـیـگویــند عـصـر"عـصـر تـمــدن و روشنـفـکری اســت..!!
.
هــرزگـی مْــد روز گـشـته بـرای بعــضی ها در خــیابــان ها..!
بعــضی ها هــم چشــم هــایـشان را سیــراب مـیـکـنند از..
نـگـاه هــای آلــوده ای کــه بــرای تـن دختــرکان تــیــز مـیشود..!؟
ca3efb0c685f6c6da4ba4a2f3256c0e2-425
.
.
حــاجی خــوش بحالـــتان بـا خـوب کـسی معــامـله کــردید..
جـسم و جـانــتان و حتـی ســرت را بــرای رضــای الله تقــدیم کــردید..؟
1383780978799487_large.jpg
.
ولـــــی....!!
ایــن روزهـــا در دمـــای زیـــر صــفــر پــایـتـخــت..!
45826998813073936608.gif

بعضی ها صورتشان از سرما میلرزد...
اما حاضر نیست شالش را کمی جلوتر بکشد.!
97045953492408725170.jpg
نمــیدانــم بــا چــه کـسی مــعاملــه مـیـکنـند آنــهایـی کــه..!
زیـبایـی خــودشــان را فـــدای چشــم هــای گــرسنه خیـــابانی میــکنند..!؟
0.965772001304149359_taknaz_ir.jpg
نـمیدانم بـا چـه کـسی معــامـله مـیکــنند آنـــهایی کــه در ایـن ســرما..!
شـال نــازک میـپوشـند و گــردن و گــوشـشونـو مـینــدازن بیــرون..
و ســاپــورت میـپـوشن کـه از بــرگ گْـل نــازک تـــر..!؟
.
آیــا میخواهند ثـابت کنند که خـوشکل تر از حورالعین های بهشتی هستند..!!
شـــــایــــــــد..!؟
82714059147749075918.jpg
.
.
حاجی از شـما شرمنده ایم که آرمان ها و سبک زندگیتان را فراموش کردیم.!
18_Untitled-1_L.jpg

و ایـــن روزهــــا...!
بعــضـی ها افــکار ســریال هــای مـــاهـــواره ای را مــونـتـاژ مـیـکـنند...
و قـدم رنـجـه مـیـکـنـند بـه خـیـابـــان ها..!
93227749288439275279.jpg
.
ایـــن روزهــــا..!
بــعضـی از رذیــلـت هـا تــبدیــل بـه فـضـیلــت شــدند..!!
بعــضـی ها کـلـی افـتـخـار مـیـکـنـند بــه داشــتن دوســت د خ ت ر..!!
09639592980571783693.jpg
وقتــی بــه آنــها میــگویـــیم کــــه..!
ارتبـــاط صـمـیـمـی بــا زنــان نــامــحــرم..! حـــرامـــه...؟
.
میـــگن کــه..! ولـن کــن بـابـا مـقـدس بــازی در نیـــار..!
بقـــول خــودشان..! ایـن افـکـارت مــال عـهـد عـتـیقـه..!؟
47595178544475548906.jpg
206.gif

تنـهای تنــهای تنــها نوشـت..

مـکه مـن فـکـه بْـود مـنـای مــن دوکـوهــه
دنـیا بـرام یـه زنــدونـه تـو ایـن دوره زمـونه
کسـی نـمونـده بـرامـون کمـی از شـهدا بخونـه
09334448220848773914.jpg

مردم به هوش باشید

بعد از صحبت های حسن روحانی به این نتیجه رسیدم که :
عامل سجده نکردن شــیطان بــه آدم ،
بیـرون رانده شدنِ حضــرت آدم از بهشت ،
عامل جنـگ جهانی اول و دوم ،
بمباران اتمی هیروشیما و ناکازوکی در ژاپن ،
حمله ی مغول ها به ایران ،
کشته شدن سهراب به دست رستم ،
نرسیدن مجنون به لیلی‌ ،
تمام قحطی ها و بلایــای طبیــعی
و ...
همش به خاطــرِ دولــــــت قبلی بوده !
(پ ن : از آقای روحانی تشکر می کنیم بــه خاطر گزارش 100 روزه شون ...!


بنده نه طرفدار روحانی ام و نه احمدی نژاد  ولی راست ودروغ ازهم تشخیص میدم .
تنها چیزی که میدونم روحانی دارد تیشه میزند به ریشه انقلاب .

اگر سوریه «همت» یا «خرازی‌» داشت این‌گونه نبود


فرمانده سپاه قدس گفت: اگر دولت و کشور سوریه یک «همت» یا «خرازی‌ها» از خودش داشت، وضعیتش این‌گونه نبود و هیچ‌یک از این اتفاقات در این کشور رخ نمی‌داد.

به گزارش ایسنا سرلشکر قاسم سلیمانی - فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران - که در یادواره فرماندهان و معاونین شهید گردان‌ها و واحدهای لشکر 27 محمد رسول‌الله، شامگاه پنج‌شنبه در تالار بزرگ وزارت کشور سخن می‌گفت، با بیان مقدمه‌ای از جنگ تحمیلی و تاثیر فرماندهی در 8 سال دوران دفاع مقدس، توضیح داد: شاید بعد از انقلاب، مجموعه‌ای جامع‌تر که بتواند در همه‌ی ابعاد اسلام، حقیقت این دین و فرهنگ تشیع را بیان کند، تنها جنگ تحمیلی باشد؛ چراکه در همه‌ی ابعاد چه در بعد جمعیت و چه در بعد زمانی توانست این کار را انجام دهد و آن را ثابت کند.

ادامه نوشته

سفارش شهید همت برای عزاداری عاشورا

 بسیار دلم می‌خواست بتوانم عاشورا را شهرضا باشم و عجیب علاقه به سینه‌ زدن و عزاداری در این روز بزرگ را داشتم ولی به علت اینکه در اینجا کسی نبود و در ضمن کار بسیار زیاد بود، لذا نتوانستم بیایم؛ به آقا بگویید به جای من هم سینه بزند.

شهید همت که در آبان ماه 1359 در سنگر جهاد و مقاومت غرب کشور حضور داشت، طی نامه‌ای برای خانواده‌اش نوشت:

ادامه نوشته

چه کسی پیکر شهید همت را شناسایی کرد

چه کسی پیکر شهید همت را شناسایی کرد

شهید محلاتی به من گفت: برو اندیمشک حاج همت را شناسایی ‌کن و بعد برو بیمارستان نجمیه، به رئیس بیمارستان دستور دادیم به هیچ کس خبر شهادت را اعلام نکند.

خبرگزاری فارس: چه
 کسی پیکر شهید همت را شناسایی کرد

شهید محمد ابراهیم همت روز دوازدهم فروردین 1334 در شهر رضا به دنیا آمد. حاج همّت در خرداد 1359 برای مقابله با ضد انقلاب به کردستان اعزام شد. محمد ابراهیم مدتی به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه پاوه مشغول بود و پس از مدتی به عنوان فرمانده سپاه پاوه به جنگ پرداخت.

شهید همت به همراه حاج احمد متوسلیان به دستور فرمانده کل سپاه مأمور تشکیل تیپ محمد رسول الله(ص) شدند. حاج احمد به عنوان فرمانده تیپ و شهید حاج همت به عنوان مسئول ستاد تیپ فعالیت می کردند.

پاییز سال 1360 حاج همت به همراه تنی چند از سلحشوران جنگ و از جمله حاج احمد متوسلیان به سفر روحانی حج مشرف شدند. محمد ابراهیم در عملیات مسلم بن عقیل و محرّم با مسئولیت فرمانده قرارگاه فعالیت می‌کرد. او در مدّت فرماندهی تیپ محمد رسول ا...(ص) که بعد به لشکر 27 تبدیل شد در چندین عملیات به صورت خط شکن وارد شد. شهید همت سر انجام در عملیات خیبر که در اسفند 1362 آغاز شد به فیض شهادت نائل شد.

آنچه می‌خوانید گفتگویی است با باقر شیبانی یکی از نیروهای قدیمی لشکر 27 محمد رسول الله(ص) که خاطراتش را از شهید محمد ابراهیم همت اینگونه تعریف می‌کند:

 

شهید محمد ابراهیم همت

*روایتی کوتاه از عملیات خیبر

اسفند سال 62 بود که از طرف قرارگاه به شهید همت، فرمانده لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) دستوری داده شد. آن ماموریت در واقع انجام عملیات خیبر بود. دو گردان از 48 ساعت قبل پشت مواضع دشمن جای گرفتند. طبق برنامه قرار بود یک گردان جزیره مقابل‌شان را بزنند و به طرف جزیره جنوبی بروند، یک عده دیگر هم در طلائیه عمل کنند. سرانجام دست به دست هم بدهیم تا بتوانیم جاده بصره را تصرف کنیم و به سمت آنجا حرکت کنیم که موفق نشدیم به این هدف دست پیدا کنیم.

دو گردان هم متاسفانه برنگشت، فلذا حاج همت دستور داد علی رغم ضعیف شدن نیروها برویم جزیره را حفظ کنیم.

ادامه نوشته

به کجا مینگری


به کجامینگری... ؟

به همان بهشتی که قرار است همچون مولایت بدون سر وارد آن شوی ؟

نمی دانم خداوند چه فرقی بین چشمان تو و چشمان ما گذاشته است ...

که عڪس چشمان تو دل را دگرگون می کند؟!

که نگاه گیرای چشمانت را آسمان هم بر نمی تابد ...

و اڪنون میفهمم که نه ؛

فقط میدانم ڪه چه چیزآن چشـم ها را چنان گیرایی و هیبتی میداد

و همگان را در مقابلش به زانو در می آورد...

همه را متعجّب می ساخت و همه را درگیر می ڪرد...

دریایی ڪه در آن چشم ها مشهود است ،

حاصل اشڪ های شبانه تو در بارگاه احدیت بــود...

حاصل آن بود ڪه راهی برای خود به دنیــا و ما فیها ... !


بدون شرح

ما هنوز شهادت بی درد میطلبیم

غافل از آنکه شهادت را جز به اهل درد نمیدهند

(شهید همت)

شناسنامه

شناسنامه
تاریخ تولد ۱۲ فروردین ۱۳۳۴
محل تولد شهرضا، ایران
تاریخ شهادت ۲۴ اسفند ۱۳۶۲
محل شهادت جزیره مجنون، عراق
نحوه شهادت اصابت گلوله توپ
محل دفن شهرضا، ایران
اطلاعات نظامی
جنگ جنگ ایران و عراق
عملیاتهای مهم فتح‌المبین، بیت‌المقدس
رمضان و خیبر

شهید همت:

از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپا خیزید و اسلام و خود را دریابید

سر كلاس.....

معلم اومد سر كلاس و حاضر غايب كرد:

  بزرگراه همت....................حاضر

                                  غيرت همت.................غايب

                             ورزشگاه همت.............حاضر

                              مردونگي همت............غايب

                              مرام همت..............غايب

                               سمينار همت.............حاضر

                              اقايي همت................غايب

                               صداقت همت.............غايب

                                همايش همت............حاضر

                               صفاي همت...........غايب

                                 عشق همت............غايب

                                 آرمان همت............غايب

                                  ياران همت.............غايب

                                 تيپ همت.............حاضر

غايبا از حاضر ها بيشتر بودن.......كلاس تعطيل

گفتگو با  همسر شهید همت : ابراهیم عاشق مردمش بود

شاید چند خطی که به عنوان مقدمه در ابتدای گفتگو نوشتم، حال و هوای حاکم بر مصاحبه را کمی به خواننده منتقل می کرد. ولی واقعیت این است که سخنان همسر شهید همت در برخی بازه های مصاحبه چنان تلخ بود که بغض گلو اجازه حضور فعال در مصاحبه را از من می گرفت. در زمان تنظیم هم همین حس را داشتم. وقتی به فایل صوتی مصاحبه گوش می کردم، حس کردم صدای من در زمان مصاحبه به شدت لرزان بوده است. خانم همت خانم بسیار مهربانی بودند. خیلی دوست دارم افتخار آشنایی با پسرهای ایشان یعنی “مهدی و مصطفی” را هم داشته باشم. خانواده خیلی فهمیده ای هستند. همون طور که در مقدمه گفتگو نوشتم، خانم “ژیلا بدیهیان” به ابعاد گوناگون شخصیتی شهید همت پی برده و روح این مرد بزرگ را کاملاً درک کرده بود. او در گفتگوی خود عنوان کرد “همسر همت بودن مشکل بود” ولی به اعتقاد من وقتی جوانی بیست و سه ساله که چندیدن سال پس از شهادت ابراهیم همت به دنیا آمده به گفتگو با ایشان می نشیند و اینچنین لبریز از عشق این شهید می شود، مطمئناً خانم بدیهیان به خوبی از پس این وظیفه بزرگ یعنی “همسر همت بودن” برآمده است. در ادامه متن گفتگو با ایشان که در ویژه نامه سوم خرداد خبرگزاری ایلنا منتشر شده است رابخوانید.

ادامه مطلب را بخوانید »

ادامه نوشته

لبخند ماه مرا بس


با نگاه آخرینش خنده کرد

                                   ماندگان را تا ابد شرمنده کرد

....................................

متوجه ماه هم باشين...

تا حالا شهید همت رو اینجوری دیده بودید؟ + عکس نایاب


چشم از آسمان نمي‌گرفت. يك ريز اشك مي‌ريخت. طاقتم طاق شد.

- چي شده حاجي؟

جواب نداد. خط نگاهش را گرفتم. اول نفهميدم،‌ ولي بعد چرا. آسمان داشت بچه‌ها را همراهي مي‌كرد. وقتي

 مي‌رسيدند به دشت،‌ ماه مي‌رفت پشت ابرها. وقتي مي‌خواستند از رودخانه رد شوند و نور مي‌خواستند،‌

 بيرونمي‌آمد.

پشت بي‌سيم گفت «متوجه ماه هم باشين.»

پنج دقيقه‌ي بعد،‌صداي گريه‌ي فرمان‌ده‌ها از پشت بي‌سيم مي‌آمد.