به کجا مینگری
به کجامینگری... ؟
به همان بهشتی که قرار است
همچون مولایت بدون سر وارد آن شوی ؟
نمی دانم خداوند چه فرقی بین چشمان تو و چشمان ما گذاشته است ...
که عڪس چشمان تو دل را دگرگون می
کند؟!
که نگاه گیرای چشمانت را
آسمان هم بر
نمی تابد ...
و اڪنون میفهمم که نه ؛
فقط میدانم ڪه چه چیزآن چشـم ها را چنان گیرایی و
هیبتی میداد
و همگان را در مقابلش به زانو در می
آورد...
همه را متعجّب می ساخت و همه را درگیر می ڪرد...
دریایی ڪه در آن چشم ها مشهود است ،
حاصل اشڪ
های شبانه تو در بارگاه احدیت بــود...
حاصل آن بود ڪه راهی برای خود به دنیــا و
ما فیها ... !
+ نوشته شده در ساعت 22:3 توسط سید سعید موسوی
|